یه شب نچسب
سلام دخترم امروز اصلا حالم خوش نیست دیشب حول و حوش عصر با هم رفتیم پارک و شما از دیدن تاب سواری بچه ها چقدر ذوق می کردی تاب سواری کردیم کنار پارک با فواره آب به وجد آومدی خیلی بهمون خوش گذشت اما آخرین ساعتهای شب سر ماجرای خونه با بابايي حرفمون شد الان به خاطر اینکه شما شاهد بودی نگرانم وقتی رسیدیم خونه شما عین موش آبکشیده خودت رو به قسمتی از اتاق رسوندی و تا ساعت 1 بامداد بازی میکردی قربونت بشم من همه چیز رو خیلی خوب می فهمی ترجیح می دادی سرت رو الکلی با چیزی گرم کنی و خیلی ساکت بودی ....
عزیزم سعی می کنم با بابایی بحثمون نشه خصوصا حالا که شما حضور داری برام خیلی وحشتناکه شاهد این ماجرا باشی بخاطر همون شب حالم بد بود و تا صبح نخوابیدم الان خوابالوده ام و امیدوارم شرایط بهتر بشه و آنقدر روزهای خوبی رو تجربه کنی که هیچ وقت مجبور نشی پیش بچه های گلت بحث کنی ......
دوست دارم حسنا دردانه من