ثبت لحظه هاي ناب

این پست رو وقتی برای دخملی گلم مینویسم که  9 ماه و 17 روزه است این روزها دهه کرامته و سالروز ولادت امام رضا ضامن آهو

با حسنای نازم شیرین ترین روزهای عمرمون رو پشت سر میزاریم باشیرینکاریهاش دل مامان و بابایی رو برده الان که اداره هستم دلم یه ذره شده ساعت شماری می کنم هرچه زودتر برم پیشش  حسنای ناز نازی من سعی می کنه راه رفتن رو یاد بگیره همش از مامانی یا وسایل دور اطرافتش آویزون میشه چند قدمی برمیداره و بعدخودش روی زمین رها می کنه  سینه زدن رو یاد گرفته و با گفتن حسین حسین با اون دستای کوچولوش به سینه میزنه بعضی وقتا هم خودش میخونه  و سینه زنی میکنه

براش از نمایشگاه کتاب cd لالایی و تولد شاد خریدیم دیشب که بابایی نبود براش  روشن کردم و چقدر کف زد و با اون دستهای نازش ادای نانای رو در آورد توی اتاق چهاردست و پا اینور و انور رفت  فقط دوربینم شارژ نداشت تا ازش عکس بندازم

هرموقع دست کسی آب خوردنی ببینه گریه می کنه یا بهش می گم دخملی آب می خوری گریه می کنه و می فهمم آب می خواد هر وقت میگم به لوسر نگاه کن سریع بالا رو نگاه می کنه و می خنده از دیدن گل و تصاویر زیبا به وجد میاد تبلیغات شبکه پویا هر وقت پخش میشه حتی اتاق خوابش باشه سریع خودش رو به جلوی تلویزیون می رسونه و غرق تماشا میشه

روزی صد بار قربون صدقش میریم با حسنا کوچولو چه روزهای به یادماندنی رو تجربه می کنیم