حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

حسنا جان

خاطرات 22 ماه و 20 روزگی دخملی خودم

سلام خوبی نازم آخرین باری که بهت سر زدم یادم نمیاد کی بود نگی مامان منو از یاد برده نه نه .... مامانی سرش شلوغه نه نه...ساختمان محل کارمون رو تغییر دادند و ساختمان جدیده پله هاش زیاده و بعد از اینکه کارم  تموم میشه برای اجرا میاییم ساختمان پخش و بعدش نمی تونم برم به محل کارم بنابراین اینترنت و رایانه و از این جور امکانات دستم نیست تا برات بنویسم .. امروز 27ذی الحجه روزی است که منو بابا به عقد هم در اومدیم توی شناسنامه ام نیز امروز بدنیا اومدم ..... توی این مدت نتونستم اعیاد اسلامی رو بهت تبریک بگم عید قربان و غدیر رو کلا ماه ذی الحجه رو خیلی دوست دارم اما امسال ایام حج در مناسک منا اتفاقی افتاد که نزدیک به 5 هزار زائر ب...
19 مهر 1394

گفتنی های سفر

سلام به ماماییو و باباییو خودم چند روزی بود شمال بودیم زیباکنار خیلی بهمون خوش گذشت مطالبسفر  رو یواش یواش می خوام بنویسم اما لغات جدید حسنا در 21 ماهگی تازگیا بهم می گی مامانیو .......خیلی واضح می گی کجایی .....خدا ... تاب تاب ....سلام .....ماما جون .....علی ....اسب.....نانازی .....حاج ایی... خون...... موقعی که جیش میکنی واز دستشویی بر میگردی می گی جیش دادا ......قاقاشی = نقاشی ......چ چش =چشم چشم دو ابرو .....صد=صدف ... دیا =دریا .....بو =برو .....یف=رفت.....
11 شهريور 1394

روز دخملی من

سلام به زیباترین گل زندگیمون حسنا خانوم یا به قول خودت خامون دختر قشنگم نازم گلم عسلم مامانی من دوست داشتنی مامانی عمرو نفس مامان و.............. از صمیم قلب دوستت دارم به اندازه تمامی اتمها و سلولهای وجود نازت که  حقیقتا هدیه خدایی .... عزیزیم روزت مبارک روز دختر روز نجابت و حیا روز دلهای پاک روز چشمهای معصوم و دستهای با محبت بر دختر نازم مبارک خانم کوچولو .... امروز یکشنبه 25 مرداد ماهه ...... دوستت دارم.... عکس هدیه ای که تقدیمت شد از طرف مامانی و بابایی اینم هدیه مامان جون و بابا جون دستشون درد نکنه (انشاءا... تا زمانی که هدیه هاش خراب نشده سعی میکنم عکسشون رو بزارم )
27 مرداد 1394

بیادماندنی های بیست

سلام امروز 17 مرداد روز خبرنگاره  این روز رو به همه خبرنگاران و تلاشگران عرصه خبر رسانی و آگاهی بخشی تبریک عرض میکنم ..... دیشب عمو اکبر و مریم خاله و جوجه سر از تخم در نیاورده شون شام  مهمونمون بودند ... حسنا خانم من نمی دونید جه ذوقی می کرد و همش می گفت عمو عمو و خاله .... تا جوابش رو نمی دادند همچنان عین جوجه که مامانش رو دیده می گفت عمو عمو عمو ... چنانکه کم مونده بودند از دست این خانم کوچولو  کلافه شن ....بعدشم شروع می کرد قاقان قوقوان کردن معلوم نیود قصه حسن  کچل روتعریف می کرد یا قصه گاو مش حسن رو ...الاقصه شب خیلی خوبی بود .......... اما لغات جدیدحسنا خانم در 20 ماهگی لوب یعنی رب کارش شده شبا رب خو...
17 مرداد 1394

بدون عنوان

سلام گل من مامانی رو ببخش .... اونقدر سرم شلوغه نمیتونم بهت سر بزنم و از شیرین کاریات بنویسم .... سریع بریم به لغات جدید در این مدت بنظرم شیرین ترین کلمه ای که می گی مامانی و باباییه بعضی وقتا جالب تلفظ میکنی مایی یا مامانلی و یه بابایی می گی بابالو ....         اتو یعنی اتوبوس.... از صبح تا شب دلت میخواد سوارش بشی هر وقت میبینی  داد میزنی میگی اتو  ....وایسا ....س یعنی سوارشم ....     ...
12 مرداد 1394

بدون عنوان

سلام اوه آخرین باری که به وبلاگت سر زدم و برات مطلب نوشتم اوایل رمضان بود و حالا آخرای ماه مبارک رمضانه و با عرض شرمندگی دارم آپ می کنم ..... حاج بابا این ماه 2 بار رفت بیمارستان و آخرش معلوم شد که 3 تا از رگهای قلبش گرفته و دکتر گفته باید عمل باز بشه اما سنش بالاست و خطر ریسکش زیاده فعلا که همون جور مونده الان 3 و 4 روزه اوردیمش خونه و دیروز دست بابایی درد نکنه بردیمش طب سنتی و زالو انداختیم انشاءا... که موثر واقع شه .... آمین اما از لغات جدید حسنا : خاله و دایی رو خیلی خوب تلفظ میکنه صبح تا شب همین 2 کلمه رو شاید دهها بار تکرار می کنه اما کلمه بعد : بالا شاید روزی به صدها بار تکرار میرسه مثلا می پرسیم مامان کجاست  ...
25 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسنا جان می باشد